خانه / قراردادهای نفت و گاز / قراردادهای IPC / دیدگاه دکتر مسعود درخشان درباره آی.پی.سی

دیدگاه دکتر مسعود درخشان درباره آی.پی.سی

مسعود درخشان استاد نخبه و برجسته اقتصاد انرژی و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی چندی قبل در نشست علمی در دانشگاه جامع امام حسین(ع) ابعاد پنهان قراردادهای جدید نفتی را رمزگشایی کرد.

متن زیر صحبتهای دکتر درخشان در این نشست است که با توجه به اهمیت فوق العاده خواندن آن به مسئولان و دست اندر کاران مسائل راهبردی و امنیت ملی توصیه می‌شود:

اقتصاد مقاومتی اساساً جایگاهی برای عقد قرارداد با شرکت‌های نفتی خارجی نیست
ببینید دوستان داستان نفت در کشور ما همیشه با سیاست پیوند خورده و مشکلات ما هم به لحاظ اقتصادی و هم به لحاظ سیاسی عمدتاً به خاطر وجود نفت بوده است. یک اقتصاد وابسته به نفت داریم و یک نظام سیاسی و مدیریتی کشور که در خلال چندین سال به نحو زیادی متأثر از این درآمدهای نفتی بوده و لذا کارایی‌ها پایین است. قراردادهای نفتی محور این داستان نفت ما می‌شود. من دو مقاله در مورد قراردادهای نفتی نوشته‌ام در مقاله اول تصویری از کل این قراردادهای نفتی را ترسیم کرده‌ام. مقاله‌ی دوم این است که قراردادهای نفتی با شرکت‌های نفتی خارجی با اصول اقتصاد مقاومتی سازگاری ندارد و من به‌زعم خود توانسته‌ام در آنجا این را ثابت کنم که در اقتصاد مقاومتی اساساً جایگاهی برای عقد قرارداد با شرکت‌های نفتی خارجی نیست. پس این موضع‌گیری من است که اصلاً من مخالف عقد قرارداد با شرکت‌های نفتی خارجی هستم و این را با توجه به موازین اقتصاد مقاومتی نشان داده‌ام. این مقاله‌ی دوم در دانشگاه امام صادق (ص) به چاپ رسیده که من دوستان علاقه‌مند را به آن مقاله ارجاع می‌دهم. پس اگر من بحثی می‌کنم در ادامه راجع به قراردادهای نفتی با این پیش‌فرض است که اصلاً من معتقد به قرارداد با شرکت‌های نفتی خارجی نیستم و این را خلاف موازین اقتصاد مقاومتی می‌دانم.

شرکت بی پی انگلیس محصول قراردادهای امتیازی رویترز و دارسی
اما در رابطه با قراردادهای جدید ابتدا دورنمایی از قراردادهای نفتی ترسیم کنیم؛ نخستین قرارداد (نفتی) زمان ناصرالدین‌شاه قاجار بسته شد با رویترز (جولیوس بارون دو رویتر) که بعداً خبرگزاری رویترز را این‌ها ساختند ولی در آن موقع خبرگزاری نبود. با اینکه اسمش فرانسوی است اما در اصل انگلیسی بوده است. این قرارداد هیچ‌وقت به اجرا نرسید. منعقد شد اما به اجرا نرسید. بعد هم به خاطر  مسائلی که در جریانش هستید این امتیازنامه (قرارداد که نبود) لغو شد و به‌جای آن برای جبران خسارت امتیاز بانک شاهنشاهی را به رویترز دادند. جالب اینکه امتیاز این بانک شاهنشاهی که داده شد با اینکه امتیاز بود یک‌بندی در آن قرار گرفت که کلیه‌ی مخازن نفتی کشور را می‌تواند بهره‌برداری بکند. یعنی مخازن نفتی کشور دوباره تحت عنوان تأسیس بانک شاهنشاهی به ایشان داده شد. این بند اجرا نشد بلکه به دارسی داده شد و دارسی نه خودش بلکه نماینده‌اش آمد و قرارداد نفتی دارسی نوشته شد. دارسی شروع به فعالیت کرد خب شرکت نفتی در کار نبود. یک شخص بود (ماریوت فرستاده دارسی به ایران) و تعدادی مهندس مخزن و حفاری و بعد از چند سال جستجو نفت پیدا شد و ثابت شد که نفت تجاری است. این تقریباً یکی دو سال قبل از انقلاب مشروطه است. نکته‌ی جالب در آن قرارداد این بود که مدت قرارداد ۶۰ سال بود و بعد از انقضای قرارداد کلیه ما یملک آن شرکت از ساختمان‌ها و ادوات و تجهیزات و این‌ها ۵۰% متعلق به ایران می‌شد. شرکتی تأسیس شد به نام anglo Persian oil company  یا شرکت نفت ایران و انگلیس که بعدها شد همین شرکت BP فعلی. چون BP آن زمان وجود نداشت شرکت BP از همین نفت ایران به وجود آمد یک شرکت درست کردند به نام شرکت APOC.
بعدا رضاشاه گفت این قرارداد استعماری است و پرونده‌ی نفت را انداخت در شومینه گفت من این قرارداد را باطل می‌کنم. ۱۰ تا ۱۵ روز بعد یک قرارداد دیگر امضا کردند تقریباً همان قرارداد ولی یک قسمتش فرق می‌کرد. رضاشاه جشن گرفت که من آن قرارداد استعماری را سوزاندم و حالا یک قرارداد جدید درست کردم.
زمان مرحوم مصدق نفت ملی شد و تازه کشور به استقلال رسید. شرکت ملی نفت ایران تأسیس شد اساسنامه‌اش نوشته شد. البته دوام نداشت. کودتا شد و مصدق سرنگون شد. در دوره پهلوی ابتدا کنسرسیوم نفتی درست شد. بعد محمدرضا شاه گفت این هم استعماری است. تغییرش می‌دهم. آسکو درست شد و امثال آن‌که واردش نمی‌شوم. تا انقلاب اسلامی شد. انقلاب که شد فرم‌های قراردادها هم ‌تغییر کرد.
انقلاب اسلامی که شد شرکتهای نفتی خارجی اخراج شدند. آنها در لاهه شکایت کردند و ایران غرامت‌های سنگین پرداخت کرد. البته در دادگاه مسائل ایران مطرح نشد و در همان بیرون دادگاه کارها حل‌وفصل شد. گذشت و دیگر صنعت نفت کشور دست ایرانی‌ها بود تا رسید به بعد از جنگ تحمیلی که گفتند ما منابع مالی نداریم و باید از شرکت‌های خارجی دعوت کنیم بیایند ایران ولی در چهارچوب قرارداد جدیدی به نام بیع متقابل.
بنابر این سیر تحول قراردادهای نفتی در ایران به این صورت است که اول امتیازی بود بعد مشارکت در تولید شد و اواخر حکومت شاهنشاهی به قراردادهای خدمات (service contract) تبدیل شد که در واقع به‌صورت همین بیع متقابل است. در واقع یک کلکسیونی از همه‌ قراردادها تاکنون تجربه شده است.

شروع بیع متقابل و تحریم کونوکو آمریکا
کونوکو اولین شرکتی بود که قرار بود بعد از انقلاب با ایران قرارداد بنویسد. ایران اعلام کرد با کونوکو در چهارچوب بیع متقابل قرارداد می‌نویسد. آمریکا کونوکو را تحریم کرد و گفت تو نمی‌توانی با ایران قرارداد بنویسی. پس استقبال از جهت جمهوری اسلامی بود که قرارداد خارجی بنویسد و رئیس‌جمهور آمریکا تحریم کرد. توتال آمد و قرارداد نوشت و میدان سیری A وE  را انجام داد. یک سری قرارداد بیع متقابل نوشته شد تا تحریم‌های آمریکا شدت گرفت که چند سال پیش این‌ها (شرکتهای خارجی) رفتند و دوباره کل صنعت نفت کشور در اختیار مهندسان ایرانی قرار گرفت. آخرین برگ این تاریخ جریان اخیر قراردادهایIPC است.
یک داستان ۱۴۳ ساله را برایتان گفتم این داستان قراردادهای نفتی ایران است. این‌ها را بیرون می‌کنیم چراغانی می‌کنیم و جشن می‌گیریم، دومرتبه می‌آوریمشان باز هم جشن می‌گیریم. بعد از یک مدتی می‌بینیم اوضاع ناجور شد دوباره بیرونشان می‌کنیم جشن می‌گیریم .بعد دوباره یک سری لابی می‌کنند یا زمینه‌سازی می‌کنند دوباره این‌ها را می‌آورند و دوباره جشن می‌گیریم. این داستان نفت کشور ما است.

قراردادهای جدید نفتی ساختار صنعت نفت ایران را از لحاظ مدیریتی تغییر می‌دهد
اما این قراردادهایIPC نقطه‌ی عطف قراردادهای نفتی کشور است. این آخری یک‌کمی متفاوت با قبلی‌ها است. قبلی‌ها این بود که آن‌هامی‌آمدند سود بسیار هنگفتی داشت و در مقابل درآمد نفتی ایران هم بالا می‌رفت. قبلا مسئله‌ی سهم بری مطرح بود. یعنی اگر نمایندگان مردم، توده‌های مردم اعتراض می‌کردند به خاطر این بود که می‌گفتند نفت ما را دارند می‌برند و آن‌ها دارند سود بیشتری می‌کنند. اما این دفعه داستان سهم بری نیست. سهم بری یک‌بخشی از این است. ساختار صنعت نفت به لحاظ مدیریتی تغییر خواهد کرد. باید ببینیم بعد از بیست سال چه اتفاقی می‌افتد. اقتصاد مقاومتی بر مبنای رویکرد استراتژیک است. اقتصاد مقاومتی تبلور اقتصاد اسلامی در مقطع خاص جمهوری اسلامی است. با دید استراتژیک باید پیش‌بینی آینده را کرد. آنالیز من این است. این نقطه‌ی عطفی است در تاریخ صنعت نفت کشور ما به خاطر اینکه ساختار مدیریتی و ساختار مهندسی نفت ما را تغییر می‌دهد. پس از لحاظ امنیت و قوام نظام بسیار مهم است! باید اقتصاد را با توجه به آثارش روی نظام سیاسی نگاه کنید. اقتصاد را با توجه به آثارش روی نظام اجتماعی، نظام فرهنگی و نظام سیاسی  نگاه کنید و منتج همه‌ی این‌ها را در نظام ولایت ببینید. مقوم نظام ولایت است یا تضعیف‌کننده! انقلاب اسلامی ایران وجه مشخصه‌اش با همه‌ی انقلاب‌های دیگر و با همه‌ی تحولات اسلامی دیگر فقط در مفهوم ولایت ظاهرمی‌شود. یک کلمه است. بقیه‌اش که همیشه بوده فقط همین کلمه‌ی ولایت است. بنابر این  چیزی که در  دانشگاه بین متفکران و صاحب‌نظران ما دارد کم‌رنگ می‌شود همین است؛ باید ببینیم این قراردادهای نفتی وقتی‌که اجرا می‌شود و آثار خود را ظاهر می‌کند در فضای اقتصاد و نظام مدیریتی چه تأثیری روی نظام ولایت می‌گذارد و تأثیرش روی نظام سیاسی از دیدگاه ولایت چه خواهد بود. این را باید بسنجیم. معیار و شاخص درست کنیم و اندازه‌گیری کنیم. اقتصاد اسلامی از دیدگاه من یعنی همین!

شرکتهای خصوصی قدرتمند وابسته به غرب در ایران شکل خواهد گرفت
با اجرای قراردادهای جدید در ده سال آینده شرکت‌های بسیار قدر از لحاظ مالی در ایران شکل خواهد گرفت. یعنی این جریان که جلو برود شرکت‌های خصوصی که به لحاظ مالی بسیار توانمند خواهند بود شکل خواهند گرفت. شما می‌گویید مگه مشکلی دارد؟ ما همیشه می‌خواهیم که یک تعداد شرکت‌های فقیر که فقط کارشان تولید پفک‌نمکی ،پنیر ،دوغ و نوشاب‌هاست داشته باشیم؟! بخش خصوصی نباید وارد صنعت نفت بشود؟ من می‌گویم که همه این‌ها محل بحث هستند. ساختار شرکت‌ها چه چیزی است؟ شرکتی که قرار است ۲۷ سال در دامن یک شرکت نفتی بین‌المللی رشد کند (بچه‌ای که در دامن همچنین مادری رشد کند)؛ دلسوز چه کسی خواهد بود؟ خدمت گذار جمهوری اسلامی خواهد شد؟ یا خدمت گذار نظام استکبار جهانی خواهد شد؟ شما بگویید ما نمی‌دانیم ، تو می‌دانی؟ می‌گویم من هم نمی‌دانم اما روی قرائن و شواهد اگر بچه‌ای را بگذاریم در دامن دایه‌ای به نام BP,Shell,…  بگذاریم وقتی این نوزاد یک فرد ۳۰ ساله شد چه چیزی می‌خواهی درآمده باشد؟ این اتفاقی است که در کشور ما دارد می‌افتد. چه شرکت قدری از لحاظ مالی نیز بشود! شما تصور کنید نفوذی که این شرکت‌ها در آینده کشور خواهند داشت در مجلس، نمایندگان، مطبوعات و روی رسانه‌ها و فرهنگ عمومی با این قدرت مالی و با فرهنگی که از کودکی  در دامن شرکت‌های نفتی رشد کرده. می‌گویید واقعاً از کودکی؟ بله از کودکی. من به شما نشان می‌دهم. عرض من این است، به آن توجه کنید!
حالا این فرمول را اگر گوشه‌اش را آن‌طوری بکنیم منافع ما کمی بیشتر می‌شود، اگر آن فرمول را این‌طوری بکنیم منافع ایران از درآمد نفتش بیشتر می‌شود. حالا یا بیشتر می‌شود یا نمی‌شود. اینها خیلی اهمیت ندارد. قیمت نفت ۲۰ دلار برود بالا شما خیلی بیشتر از تغییر در مفاد قرارداد سود میکنید. اگر اینجا زحمت بکشید و جای پای خودتان در سهم بری‌ها را محکم کنید با سقوط قیمت نفت به‌ اندازه ۲۰ دلار همه‌اش از بین رفته است. نمی‌گویم که ما نسبت به قیمت نفت مان بی‌تفاوت هستیم حتی به یک دلارش هم حساسیم! اما خطر اولی بیشتر از دومی است. خطری که آنجا گفتم به‌مراتب بیش از این است که حالا ما بیاییم بگوییم که این ماده‌اش را این‌طوری تغییر بدهیم این‌جوری می‌شود. کل را مواظبت کنیم! حالا کل چیست؟

قراردادهای جدید نفتی اجرا خواهد شد
ببینید عزیزان من، این قرارداد همان‌طور که قبلاً گفته شد یک نقطه‌ی عطف در قراردادهای نفتی کشور است. اگر از حالا به فکر نباشیم در آینده می‌گویید مرحوم درخشان یک‌چیزی گفت مثلاً.
این نقطه‌ی عطف است. پیش‌بینی من این است. این قرارداد اجرا خواهد شد. من این‌طورمی‌بینم. این‌طور که می‌بینم مقدمات این قرارداد تقریباً به این دولت و آن دولت و این  رئیس‌جمهور و آن رئیس‌جمهور مربوط نیست. یک فرضیه است البته! بالاخره من هم حق‌دارم یک فرضیه‌ای بگویم دیگر! به‌عنوان یک شهروند ایرانی و یک معلم دانشگاه فرضیه می‌گویم. مقدمات این قرارداد تقریباً از ۱۰ سال پیش طراحی‌شده است. اصلاً کاری به این وزیر و آن وزیر و این دولت و آن دولت ندارد. یک جریانی است در کشور از ۱۰ سال پیش حداقل تا جایی که من می‌دانم. زمینه‌هایش ریخته شده گام‌به‌گام آمده جلو تا به اینجا رسید و گام‌به‌گام به جلو خواهد رفت و اجرا می‌شود. این آنالیز من است. حالا بیاییم ببینیم این‌که من می‌گویم نقطه عطف است یعنی چه؟! ببینید دوستان این قرارداد ویژگی‌ای دارد که قراردادهای قبلی ندارند؛ یعنی هیچ قراردادی در طول تاریخ ۱۴۳ ساله‌ی قراردادهای نفتی ما ندارد. ما ۱۴۳ سال تجربه داریم از زمان قرارداد رویتر. البته عملیات نفتی سابقه کمتری دارد چون قرارداد رویتر اجرایی نشد. یک وجه افتراقی دارد این‌که شرکت‌های نفتی خارجی باید با یک شرکت ایرانی همکاری داشته باشد. در هیچ قراردادی ما چنین چیزی نداشتیم. یک شرکت ایرانی با یک شرکت خارجی همکاری داشته باشد. بلافاصله شما می‌فرمایید چه همکاری؟ از چه صنفی است این همکاری؟ لوازم حقوقی این همکاری چی است؟ همه‌ی این‌ها مبهم است. روشن نیست! وجه افتراق این قرارداد با کلیه‌ی قراردادهای جمهوری اسلامی در تاریخ نفت کشور در وجود این شرکت ایرانی است. این همکاری چه همکاری است، تعریف شده نیست. اما در مصوبه هیئت وزرا آمده که این شرکت خارجی باید همکاری کند با شرکت ایرانی تا شرکت ایرانی با حضور در جریان عملیات نفتی دانش فنی و مدیریت را بهدست بیاورد. دانش فنی و مدیریت به این شرکت ایرانی منتقل شود. این جمله‌ای است که در مصوبه هیئت‌وزیران ما دیده‌ایم!

پنهان کاری در وزارت نفت برای تصویب بی سر و صدا
متأسفانه کاری که وزارت نفت همیشه انجام می‌دهد این است که هر مسئله‌ای را مطرح می‌کند سند آن را نشان نمی‌دهد؛ یعنی نمی‌دانی که حرف رسمی چه چیزی است.چیزهایی را شفاهی میگویند بعد نقد می‌کنی می‌گویند که مسئله این نبود. این‌ها چیز دیگری را نقل کردند. وقتی هم که کتبی منتشر می‌شود بعد از مدتی می‌گویند این هم نیست و چیزی دیگر است. در مصاحبه‌ها هم که معمولاً هر چیزی می‌شود گفت چون سندیت ندارد. در عمل می‌بینیم یک‌ چیز دیگر اجرا می‌شود. این روشی بوده که ما همیشه دیده‌ایم و در این مورد هم همین‌طور است.

نحوه همکاری شرکت داخلی و خارجی کاملا مبهم است
این اولین سؤال برای ما همین بود که حضور به چه معناست؟ حضور شرکت ایرانی در کنار شرکت خارجی یعنی چه؟ مشارکت به چه معناست؟ مشارکت در سرمایه است یا مدیریت ؟چه شرکت ایرانی می‌خواهد در ردیف شرکت‌های مثل BP,Shell,Total قرار بگیرد و بتواند دانش فنی و مدیریتی را جذب کند؟ این برای ما سؤال بود. تا یک متن دیگری دیدیم که در آن متن نوشته قرارداد مابین یک شرکت نفتی خارجی و یک شرکت عملیات مشترک به انجام می‌رسد. آن شرکت عملیات مشترک JVC یا JOC  فرقی نمی‌کند، این شرکت یا مشارکت در سرمایه‌گذاری مشترک است یا مشارکت در عملیات مشترک؛ که متشکل است از سه شرکت؛ شرکت نفتی بین‌المللی، یک شرکت ایرانی که در ایران به ثبت رسیده است و یک شرکت دیگر که می‌تواند ایرانی باشد یا در خارج به ثبت رسیده باشد و یا شرکت دیگری باشد. من اسناد مختلفی را که دیده‌ام می‌توانم بگویم که یک شرکت نفتی ایرانی حتماً باید باشد در کنار آن شرکت نفتی خارجی! با چه هدفی؟ بتواند فناوری و مدیریت را یاد بگیرد. استدلالش چی است؟ من از طرف شرکت نفت استدلال می‌کنم؛ در این صد و خرده‌ای سال حضور خارجی‌ها در ایران دانش فنی منتقل شد؟ می‌گوییم نه! مدیریت درست‌ و حسابی منتقل شد؟ می‌گوییم نه! می‌گویند پس راهکار این است که این‌ها بروند در کنار هم بنشینند کار کنند و با هم چیزی یاد بگیرند. می‌گوییم آیا این کارآموزی است؟ مثل استاد و شاگرد هستند؟ معلوم نیست و مبهم است. اگر کارآموزی است ساز و کار این کارآموزی چیست؟ نهادهایی باید باشد برای کارآموزی. می‌گوییم یک‌ چیزی می‌خواهیم یاد بگیریم! الآن شما در این دانشگاه دور هم جمع شدید تا چیزی یاد بگیرید و یاد بدهید. خوب چرا نرفتید مثلاً در یک کافی‌شاپ بنشینید و یک‌چیزی یاد بدهید و یاد بگیرید؟می‌گویید نهاد مناسب می‌خواهد. دانشگاهی باید باشد. حساب‌ و کتابی باید باشد. پس نهاد مناسب برای انتقال این فناوری کجاست؟ سازوکار انتقال چیست؟ می‌گویند در پیوست اِن (n) در حال تدوین است! این خودش یک اشکالی است بر این جریان! هنوز نمی‌دانیم این راه درست است یا نه ولی اصلش را پذیرفته‌ایم. چون این  قرارداد را هیئت‌وزیران تصویب کرده ولی ساز و کارش را نمی‌دانیم. در پیوستی هست که هنوز نوشته ‌نشده است. ساز و کار این ‌که این شرکت ایرانی و شرکت خارجی در چه رابطه‌ای قرار می‌گیرند یا از لحاظ حقوقی در چه رابطه‌ای هستند؟ این شرکت ایرانی چه مسئولیتی در مقابل شرکت ملی نفت دارد؟ مشخص نیست. مشترکا چه مسئولیتی دارند مشخص نشده! آیا حضور این شرکت ایرانی باعث می‌شود مسئولیت شرکت بین‌المللی در مقابل شرکت ملی نفت کمتر بشود؟ مشخص نیست. می‌گویند در پیوستی در حال تدوین است. پس ابهامات خیلی زیاد است.

شرکتهای داخلی توسط شرکت خارجی انتخاب می‌شوند
اما یک‌چیزی مشخص است که شرکت ملی نفت نمی‌تواند به شرکت نفتی خارجی توصیه کند مثلاً با شرکت درخشان و شرکا همکاری کند. نمی‌تواند این کار را بکند. شرکت ملی نفت می‌گوید خودتان بروید همدیگر را پیدا کنید. تا اینجا به نظر می‌رسد این‌طور باشد. منی که تمام جزئیات را دنبال می‌کنم و با این مسائل آشنا هستم الآن نشسته‌ام می‌گویم «به نظر می‌رسد این‌طور است!» این‌یک فرهنگ خاص است در این کشور که جواب می‌دهد و جواب هم داده است. شفاف عمل نکنید موفقید. کار را جلو می‌برید. بعد کم‌کم می‌بینید کار تمام شد و کسی هم حرفی نزد. بالاخره کار به نتیجه می‌رسد. ما در خیلی موارد دیده‌ایم شفاف عمل نمی‌کنند و خیلی کارها خوب پیش می‌رود. دلیلش هم این است که این قراردادها شفاف نیست. خود مدیران ارشد وزارت نفت هم می‌گویند ما هم حرف‌های مختلف می‌شنویم. این تصادفی نیست. یک سیاست آگاهانه است. حرف‌های مختلف مطرح می‌کنند تا بخواهی متوجه بشوی چی به چیه قضیه تمام شده است. پس قدر متیقن  این است که شرکت نفتی ایرانی به وجودمی‌آید و خودش می‌رود با یک شرکت نفتی خارجی دست دوستی می‌دهد و همدیگر را تأییدمی‌کنند. ایران هم می‌آید این شرکت نفتی ایرانی را تأییدمی‌کند و دو شرکت باهم شروع می‌کنند به کار کردن. پولش از کجا می‌آید؟چه کسی پول آن‌ها را می‌دهد؟ حقوق این شرکت نفتی ایرانی و سودش از کجاست؟ مشخص نیست! اما یک چیزهایی از درونش مشخص می‌شود و آن این است که این شرکت نفتی ایرانی می‌تواند حتی پول بیاورد و سرمایه تأمین کند و کارش مسائل مدیریتی می‌شود. درست مثل شرکت‌های نفتی بین‌المللی. به لحاظ مهندسی فنی و مخازن باید آگاه باشد تخصص کافی را داشته باشد. همین‌جا چند سؤال به وجودمی‌آید! نیروهای تخصصی از کجا گرفته می‌شوند؟ از بدنه‌ی شرکت ملی نفت! از کجا می‌خواهند این نیروهای آگاه و متخصص را بیاورند که راجع به مخازن نفتی کشور آشنایی داشته باشند؟ شما تصور کنید که این جریان چه فرهنگی را در کشور به وجودمی‌آورد. یک استاندارد دوگانه به وجود می‌آید. یک عده‌ای که توانسته‌اند بروند عضو این شرکت ایرانی بشوند، احساس برتری می‌کنند نسبت به مهندسانی که نتوانسته‌اند عضو شوند. چون تصور کنید مثلاً دانشگاه لندن یا آکسفورد بیاید در تهران یک شعبه بزند ؛ شهریه را به دلار بگیرد و از استادان ایرانی هم استفاده کند به مدت ۳۰ سال و به دلار هم حقوق بدهد و به‌عنوان استاد با دانشگاه مرتبط هستی. هر استادی که قوی‌تر باشد طبعاً به سمت آن دانشگاه و آن‌هایی را که نرفته‌اند را می‌گویندحتماً شما چیزی بارتان نبوده که شما را نبرده‌اند. حال فرض کنید هم دانشگاه آکسفورد هم   لندن و میشیگان و پنسیلوانیا و هاروارد هم برای شعبه زدن بیایند.بعد هم همه‌ی استادان خوب می‌روند به این سمت چون برای ۳۰ سال با این‌ها هستند. از بدنه‌ی دانشگاه‌های کشور چه چیزی باقی می‌ماند؟ چیزی باقی نمی‌ماند.

قراردادهای جدید چه زیبا و کارا قلب شرکت ملی نفت را هدف قرار داده است
این اتفاق دارد در بدنه‌ی صنعت نفت می‌افتد. شرکت‌های خارجی آمده و هرکدام می‌گویند یک شرکت ایرانی بیاید در کنار من و لایخفی که اون شرکت نفتی خارجی واقعاً روی ایرانی‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند. اما چه چیزی گیر شرکت ملی نفت می‌آید؟شرکت ایرانی در دامن شرکت خارجی رشد می‌کند و بعد از مدتی اگر ما خواستیم بهش بگیم شرکت نفتی فلان حاضری فلان کار هم برای ما انجام بدهی؛ می‌گوید منم دیگر بین‌المللی هستم قرارداد من هم در همان حد قراردادهای خارجی است. هیچ فرقی نمی‌کند. چه فایده‌ای برای شرکت ملی نفت داشت؟چه چیزی رشد کرد؟ یک تعداد شرکت‌های نفتی ایرانی که در دامن شرکت‌های نفتی خارجی رشد می‌کنند و درنهایت برای آن‌ها کار خواهند کرد چون مهندسان ایرانی نسبت به محیط‌های بین‌المللی ارزان‌تر می‌گیرند. به‌طور مثال به شرکت نفتی ایرانی بعد از ۱۵ سال می‌گوید برو و در شمال آفریقا از جانب من فلان میدان را مثلاً مدیریت کن و شرکت ایرانی هم می‌گوید چشم! چه چیزی عاید شرکت ملی نفت می‌شود از این ارتباطات؟ آیا بدنه¬ی شرکت ملی نفت قوی‌ترمی‌شود؟ نه، برعکس مرتباً نیروهایش را از دست می‌دهد. این همان خطری است که من متوجه آن هستم. نه‌ تنها نیروهایش را از دست می‌دهد، یک نوع بی‌تفاوتی در نیروهایی که مانده‌اند هم بهوجودمی‌آید. می‌گویند ببینید فلان کس زد و بند کرد یک شرکت درست کرد و رفت. ما موندیم! و الآن دارد این اتفاق می‌افتد. برخی از مهندسان نفت می‌گویند در شرکت‌های نفتی ولوله‌ای افتاده که خارجی‌ها دارند می‌آیند، برویم صلاحیت خودمان را مصوبه‌اش را بگیریم و برویم با آن‌ها!ولوله‌ای در نفت افتاده که برای چه اینجا بمانیم؟ برویم با خارجی¬ها کار بکنیم. اینجاست که من آن جمله را گفتم که خیلی‌ها ناراحت شدند. گفتم این قراردادهای نفتی چه زیبا و کارا قلب شرکت نفت را هدف قرار داده است.

پیش فرضها و تبعات تخریب نفت در شورایعالی امنیت ملی باید بحث شود
در جلسه‌ای من همین مسئله را مطرح کردم یکی از مقامات ارشد نفت گفت : شرکت ملی نفت ۱۵۰هزار کارمند دارد، یک موجودگنده‌ی بی‌تحرک شده که هیچ امیدی به آن نیست .اگر می‌توانست کاری بکند تا الآن انجام داده بود. به عبارت الاخری یعنی چه؟ همان حرف من است. باید قلبش را هدف قرار بدهیم و جمعش کنیم برود .معنی‌اش این است. حرف من را تأیید نکرد ولی این‌گونه جواب داد. پاسخ من چه بود؟ مسئله‌ای به این اهمیت از لحاظ ایدئولوژیک و سیاسی  در کجا بحث شده است؟ چند جلسه مباحثه در مورد آن داشتیم؟ آیا در شورای امنیت ملی بحث شده که شرکت نفت را کم‌کم جمع کنیم؟ نه! مسئله‌ای با این درجه اهمیت پذیرفته تلقی شده است؟ ما گفتیم این را قبول کرده‌ایم؟ متناسب با این فرض قرارداد نوشته‌ایم؟ اول بیایید این بحث را در جایی انجام بدهید. با توجه به سیاست‌های کلی نظام ؛ مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای امنیت ملی ، نهادهای اطلاعاتی و امنیتی کشور و دانشگاه‌ها بنشینند روی این کار کنند. تا به این نتیجه برسند که یکی از راه‌های نجات کشور این است که شرکت نفت را جمعش کنیم. اگر به این نتیجه رسیدیم، بله راهش هم همین است. اتفاقاً دقیقاً این راه راه خوبی است. من هم تأییدش می‌کنم. اما ابتدا به این نتیجه‌گیری برسیم. ببینید پیش‌فرض‌های این قراردادها هیچ جا بحث نشده اما با این هدف دارد اجرایی می‌شود. فرضیه‌ای که من مطرح کردم، تست شد! یکی از مقامات ارشد نفت که دست‌کم چند سالی در پست‌های ارشد نفت تجربه دارد گفت که دیگر هیچ امیدی نیست! عیب ندارد ولی درجایی تصویب بشود بعد این قرارداد را اجرا کنید. این قرارداد مانند عدد ۱۲ است بشماری به ۲۰ خواهی رسید. هیچ راهی نداری؛ منطق حاکم برشمارش اعداد حکم می‌کند که از یک شروع کردی و تا ۱۲ شمردی ناچار به ۲۰ هم خواهی رسید. پس این مهم‌ترین مسئله است.

برخی از بالا به وزارت نفت فشار می‌آورند که سریعتر قرارداد IPC اجرایی شود
مسئله‌ی دیگری که در کنار این باز به لحاظ دقت‌های نظری که شما دارید در حول‌وحوش این قرارداد مطرح است، این است که امضای این قراردادها موجب می‌شود که ما در مقابل تحریم‌های آینده و یا بازگشت تحریم‌هامقاوم‌تر خواهیم بود.این معنای اقتصاد مقاومتی است. می‌گویید چرا؟
تصور کنید که ما با ۲۰ شرکت نفتی خارجی قرارداد ببندیم دو مرتبه بعد از مدتی این آقای رئیس‌جمهور آمریکا دوباره رقاص بازی‌اش گُل کرد و خاست یک بازی جدید دربیاورد و ایران را تحریم کند. این شرکت‌های نفتی حامی ما هستند. می‌روند لابی می‌کنند و دارای نفوذ هستند. پس بهتر است که ما خیلی گیر ندهیم.  برای حفظ کشور از بازگشت تحریم‌ها در آینده از این‌ها بهره ببریم. پاسخ این چیست؟ اینجا هم باز یک سفسطه دارد اتفاق می‌افتد. اشکالش کجا است؟ بازهم من یک شاهد مثال برایتان بیاورم بازهم یکی از مقامات نفت گفت که ما از مقامات بالاتر از نفت تحت‌فشاریم که زودتر قراردادها منعقد بشود. این فقط مسئله‌ی خود نفت نیست همه ‌چیز را پای ما حساب نکنید ما از مقامات بالاتر تحت‌فشار هستیم که زودتر این قراردادها منعقد بشود. توجیه آن چیست؟ من که نمی‌دانم بازهم فرض این است که فکر می‌کنند با عقد این قراردادها شرکت‌های خارجی، در مقابل تهدیدات آینده‌ی دولت‌های خارجی مدافع منافع جمهوری اسلامی ایران می‌شوند. چون منافعشان در ایران در معرض خطر قرار می‌گیرد. این‌گونه نیست!

شرکت خارجی هیچ ریسکی از تحریم مجدد ما متحمل نشده است
عزیزان اگر به‌دقت چهارچوب کلی این قراردادها را مطالعه کنید، این‌طور نوشته است که اگر به هر دلیلی تولید نفت ایران کم شود. (به هر دلیلی ؛ ممکن است تصمیم ایران یا OPEC باشد یا هر دلیل دیگری که من در اینجا تحریم‌ها تعبیر می‌کنم.) اگر بخواهند ایران را تحریم کنند که نمی‌گویند شما حق ندارید در اینجا حفاری کنید یا تولید نکنید. تحریم روی فروش دست می‌گذارد. همان‌گونه که قبلاً این کار را کرده است. مگر غیر از این است؟ روی فروش هم اگر دست بگذارد تأثیرش بر تولید ما هست. چون اگر نتوانیم نفت را بفروشیم تولیدمان پایین می‌آید. به همین دلیل در این قرارداد آمده به هر دلیل اگر تولید نفت ایران کاهش یافت، تولید از میادین موضوع قرارداد نباید کاهش پیدا بکند. از میادین دیگر کم کنید. این قراردادها که می‌بندیم مثلاً برای ۱۵۰ هزار بشکه در روز در فلان میدان این باید به تولید خودش ادامه بدهد؛ یعنی تحریم به ما ارتباطی ندارد. آمریکا تحریم کند فوقش صادرات نفت را تحریم می‌کند و در بدترین حالت به صفر برساند. در داخل کشور ما نفت مصرف نمی‌کنیم؟ پس تولید این میدان‌ها حتی برای مصرف داخلی هم تحت تأثیر قرار نمی‌گیرد. باید میزان تولید سایر میادین را کاهش دهید. ببینید پس این شرکت‌ها در آینده مدافع ما نخواهند بود زیرا میزان تولید این میادین از امنیت برخوردار است. در ضمن تبصره‌ای دارد که تماشایی هست. اگر به هر دلیلی شرکت ملی نفت تولید از این میادین را کاهش داد مانعی ندارد ولی مبلغ به ازای هر بشکه تولید که باید به شرکت‌های خارجی پرداخت شود بر اساس همان قرارداد اولیه است؛ یعنی اگر طبق قرارداد ۱۵۰ هزار بشکه تولید می‌کردیم و به ازای هر بشکه مثلاً ۵ دلار به آن‌ها پرداخت می‌کردیم باید همان میزان را پرداخت کنیم. حتی اگر تولید را تا ۵۰ هزار بشکه پایین بیاوریم هم باید به ازای ۱۰۰ هزار بشکه کاهش‌یافته نیز مبلغ کامل را پرداخت کنیم. پول سرمایه‌گذاری اولیه را هم که گرفته است.پس دیگر ضرری نمی‌کند. اندکی در هزینه‌های بهره‌برداری ضرر می‌کند که رقم خاصی نیست. پس اگر تولید را کاهش دادیم هرچند دیگر تولید نمی‌کند اما پولش را دریافت می‌کند؛ یعنی آن انعامی که بابت هر بشکه باید می‌پرداختی را کامل دریافت می‌کند. و اگر از محل فروش و نصف نفت خام تولیدی، هزینه‌های سرمایه‌گذاری و غیره من تأمین نشد الباقی آن را باید از منابع دیگر به آن‌ها پرداخت کنیم. اطمینان کامل دارند که پولشان را به‌طور کامل دریافت می‌کنند. تحریم‌ها هم هیچ تأثیری در حوضه‌های نفتی آن‌ها نخواهد داشت. بنابر این اگر مسئولان سیاسی کشور بر این باورند که با امضای این قراردادها این شرکت‌ها بعداً طرف ما را گرفته و علیه آمریکا لابی می‌کنند، اشتباه می‌کنند. چون منافع آن‌ها در خطر نمی‌افتد. قراردادها را به‌درستی نخوانده‌اند. به گونه ای طراحی شده که انتقال فناوری واقع نشود.
در مورد مسئله‌ی انتقال فناوری هم به شما بگویم چند روز پیش من مطلع شدم فردا در وزارت نفت این مسئله را بررسی می‌کنند. مسئله‌ی ابلاغیه‌ی وزیر در مورد تأیید صلاحیت شرکت‌های ایرانی است. هم‌اکنون ۳ نوع شرکت نفتی در دنیا داریم .یکی از این‌ها شرکت‌هایی هستند به نام خدمات نفتی OSC معروف‌ترین شرکت‌های در این گروه شلوم برجر و هالی برتون هستند. چه‌کاری انجام می‌دهند؟ لرزه‌نگاری برای کشف میدان، حفاری برای اطمینان از وجود نفت، تأیید تجاری بودن نفت، تعمیق چاه‌های نفت، سیمان‌کاری داخل چاه‌ها، ازدیاد برداشت از مخازن نفتی، لوله‌گذاری کف دریا و غیره. تمامی این‌ها خدمات فنی این شرکت‌ها هستند. اتفاقاًهمین‌ها هستند که ما باید در آن‌ها دانش فنی بهدست بیاوریم. پس دانش فنی که ما می‌خواهیم درOSC ها نهفته است. ما به دنبال این فناوری‌هاهستیم و ازدیاد برداشت نفت از مخزن‌ها، مطالعه‌ی سازند مخزن که این مخزن چه ویژگی‌هایی دارد روش‌های ازدیاد برداشت از این مخزن چه است؟ گاز (کربنیک، طبیعی، ازت) تزریق کنیم یا از روش‌های حرارتی استفاده کنیم؟ ویژگی‌های سیالی که در این مخزن است چیست؟ نفت فوق سنگین را چگونه استخراج‌کنیم؟ مته حفاری نیاز داریم برای فلان حوضه از چه نوعی باشد؟دستگاه‌ها و ابزارهای دقیق می‌خواهیم  برای اینکه از مخازنمان بهره‌برداری کنیم ما به این‌ها نیاز داریم که همه در نزد شرکت‌های خدمات نفتی است. شرکت‌های دیگری هستند به نامEPC شرکت‌هایی که مهندسی تفصیلی انجام می‌دهند (همانند پروژه ساخت یک ساختمان) تمامی مواد اولیه را تأمین می‌کند حتی اگر لازم باشد می‌دهد از طریق دانش‌هایپیشرفته‌ی مهندسی  برایش بسازند و در انتها کامل شده‌ی پروژه را تحویل شما می‌دهد. بخشی از کارشانdetail engineering است که اتفاقاً ما در بخش مخازن به آن احتیاج داریم. یا مثلاً ما اجزا را خوب می‌سازیم و تولید می‌کنیم اما در سرهم‌بندی کردن و مجموعه‌سازی ضعیف هستیم که نزد این شرکت‌ها است. چون فرآیند ساخت با این شرکت‌ها است.پس سه نوع شرکت داریم شرکت‌های خدمات که اکثر دانش فنی که نیازمند آن هستیم نزد آن‌هاست و EPC ها که در مباحث فنی به دانش این‌ها نیز نیازمندیم. نوع سوم شرکت‌هایی هستند به نام E&P (اکتشاف و تولید) که از ابتدای اکتشاف تا توسعه و تولید از وظیفه این شرکت‌هاست.شرکت‌های نفتی بین‌المللیازجملهBP و توتال از این دسته شرکت‌ها هستند. حالا کار این‌ها چیست؟ سرمایه تأمین می‌کنند و از بانک‌های بزرگ بین‌المللی وام می‌گیرند برای مدیریت کل پروژه که بر عهده‌ی این‌هاست. مثلاًپروژه‌ای مانند میدان آزادگان را بر عهده می‌گیرند و با جذب سرمایه با شرکت‌های خدمات نفتی وEPC هاsub contract  می‌بندند برای انجام کارها.

فقط شرکتهای E&P ایرانی می توانند شریک خارجیها شوند
حالا این بزرگواران می‌خواهند تشریف بیاورند ایران و یک شرکت ایرانی هم باید برود کنار این‌ها. حالا این شرکت ایرانی از کدام نوع شرکت های بالاست؟کدام باید باشد؟ گفته‌اند باید E&P باشد! جذب دانش فنی زلزله‌نگاری که به E&P منتقل نمی‌شود. دانش فنی از یک شرکت خدمات نفتی به یک شرکت دیگر منتقل می‌شود. دانش حفاری هوشمند که از E&P به E&P منتقل نمی‌شود. دانش حفاری هوشمند(حتی در آن سطح) از BP به Shellمنتقل نمی‌شود. هالی برتون دومین شرکت خدمات نفتی دنیا که دفترش در هیوستون، تگزاس آمریکا است می‌خواهد یک دفتر در قطر بزند. برای اینکه این شیخ‌نشین‌های جنوب خلیج‌فارس عقلشان رسیده که اگر بخواهند رشد کنند باید بروند با این شرکت‌ها همکاری کنند. عربستانی سعودی با آن حجم نادانی عقلشان رسیده که الآن خیلی از شرکت‌های خدمات نفتی مستقیم از خود عربستان سعودی فعالیت می‌کنند. عقلشان به این رسیده است. آن‌وقت ما به دنبال این هستیم که برویم کنار BP و Total پبنشینیم.پدوستان من این‌ها قدیمی شده است. این شرکت‌ها نمی‌توانند دانش فنی منتقل کنند. قدیم‌ها این بود. زمان مرحوم مصدق و قبل آن بود که یک شرکت تمام‌کارها از جمله توسعه، ساخت و مهندسی تفصیلی با خودش بود. الآن تمامی این کارها توسط شرکت‌های دیگر انجام می‌شود. ما هنوز فکر می‌کنیم راز بهدست آوردن دانش فنی و مدیریت پیشرفته کار کردن با E&P ها است. این موضوع درابلاغیه‌ای که وزیر نفت ابلاغ کرده وجود دارد که فقط شرکت‌های نفتی ایرانی  E&Pمی‌توانند با شرکت‌های خارجی همکاری کنند و بعد تبصره‌ای آورده در دستورالعمل وزیر که اگر شرکتی خدماتOSC یا EPC دارد باید آن خدمات را واگذار کند و یک E&P خالص بشود  بعد بیاید با شرکت خارجی همکاری کند. پس این قراردادها دارد ساختار مهندسی نفت ما را هم تغییر می‌دهد؛ یعنی الآن اگر شرکتی باشد که هم خدمات فنی در ایران ارائه بدهد و فرآیند ساخت و مدیریت را دارد مانند شرکت‌هایی که فازهای پارس جنوبی را توسعه دادند نمیتوانند با طرفهای خارجی شریک شوند! در شرایط تحریم همین ایرانی‌ها کل فازهای پارس جنوبی را بدون کمک شرکت‌های خارجی توسعه دادند. اکنون‌که می‌گویند گاز و نفت پارس جنوبی به حداکثر میزان خودش می‌رسد به خاطر توسعه فازها در دولت قبلی بوده است. همه‌ی این توسعه‌ها در شرایط تحریم و توسط شرکت‌های ایرانی صورت گرفته است. حالا این شرکت‌های ایرانی باید بروند قسمت‌های خدمات نفتی و ساخت و مهندسی تفصیلی و procurement را کنار بگذارند تا بتوانند شریک شوند. باید این شرکت‌ها کارهایشان را واگذار کنند و یک شرکت نفتی E&P بشوند. پس ساختار نفتی ما را هم هدف قرار داده است. این قراردادها هم ساختار آینده‌ی شرکت نفت را تحت تأثیر قرار می‌دهد هم آینده‌ی صنعت مهندسی در صنعت نفت. اگر این شرکت ایرانی که می‌خواهد برود طرف همکاری با شرکت‌های خارجی اگر E&P نباشند که با وظیفه‌ی شرکت خارجی در تعارض است دیگر از یک جنس نیستند و نمی‌توانندباهم کار بکنند. یک شرکت خدمات نفتی که نمی‌تواند با یکE&P کار بکند. یک شرکت EPC که نمی‌تواند با Total کار بکند. توتال می‌گوید که من خود به چندین شرکت EPC کارهایم را ارجاع می‌دهد. پس یک شرکت EPC ایرانی نمی‌تواند با یک شرکت خارجی از جنس E&P همکار بشود. حالا اگر خواستید این شرکت‌ها را از جنس E&P کنید ، شرکت‌هایی که شکل‌گرفته‌اند را متلاشی می‌شوند. یعنی این قراردادهایIPC می‌آیند برای انتقال دانش فنی و مدیریت ولی شرکت‌های که بعد از چندین سال در ایران شکل‌گرفته‌اند را متلاشی می‌کنند چون دستور مستقیم وزیر است که شرکت‌های ایرانی باید وظایف OSC  وEPC  خود را واگذار کنند. این عین دستورالعمل وزیر است.
دو نکته است که می‌گویم و بعد از خدمت دوستان مرخص می‌شوم. اول اینکه در مورد قرارداد ها همیشه استدلال نفت این است که مخازن مشترک را دارند می‌برند. هر گاه می‌خواهند به موضوعی برسند مخازن مشترک را مثال می‌زنند. اما در عمل می‌بینیم به این بهانه، کار دیگری اتفاق می‌افتد. هر وقت شرکت ملی نفت به بن‌بست می‌رسد از مخازن مشترک صحبت می‌کند. ما هم معتقدیم اگر مشکل این است همین الآن شورای هماهنگی و مدیریت مخازن مشترک تشکیل بشود و در مورد این‌ها تصمیم بگیرد. در مورد هر مخزن باید جداگانه تصمیم گرفت در بعضی‌ها با کشور مقابل طرف هستیم و باید با آن‌ها صحبت کنیم که آن‌ها نیز مذاکره می‌کنند.اما نه اینکه به بهانه‌ی مخازن مشترک کل ساختار صنعت نفت کشور تغییر بدهیم.

شرکتهای خارجی دنبال تخریب مخازن ما هستند
ببینید من قبلاً هم گفتم به دلایلی که در مقاله قبلاً شرح داده‌ام با عقد قرارداد با شرکت‌های خارجی مخالفم ؛ یکی از دلایلش این‌که مهندسان ما که روی مخازن کار می‌کنند مخالف‌اند و می‌گویند خودمان می‌توانیم اما آن‌هایی که در تهران هستند و هیچ‌وقت این مخازن را ندیده‌اندمی‌گویندنمی‌توانیم.این مسئله جدی است. مهندسان ایرانی می‌گویندمی‌توانیم و نیازی نداریم. آفتاب آمد دلیل آفتاب! بعد از انقلاب اسلامی و در دوران جنگ تحمیلی چه کسانی هم تخریب‌های عراق را تعمیر می‌کردند و هم تولید می‌کردند؟ الآن که فقط مسئله‌ی تولید است. خودمان در آن زمان تولید می‌کردیم. کل بیع متقابل که شرکت‌های نفتی خارجی آمدند ۴۰۰ هزار بشکه تولید می‌کردند. که آن‌هم تحریم شد رفتند. ما تا ۳۷۰۰۰۰۰ هزار بشکه در روز را خودمان تولید می‌کردیم تا قبل از تحریم. پس کشوری نیستیم که هیچ‌چیزی ندانیم و جامعه مهندسان ما قوی هستند. ببینید اگر دانش و فناوری نزد شرکت‌های خارجی باشد و بیایند ایران در جهت تخریب مخازن ما استفاده خواهند کرد. این را بدانید.

فاجعه در پیش رو پارس جنوبی محصول نابودی مخازن توسط شرکتهای غربی
الآن فاجعه‌ی بزرگی در پارس جنوبی در شرف شکل‌گیری است. مطالعاتی که ما در حال انجام آن هستیم نشان می‌دهد در ۱۴۱۴ یعنی حدوداً ۲۰  سال دیگر کشور دچار بحران عظیم گاز می‌شود. پارس جنوبی بر اساس یک پیش‌بینی تولیداتش از ۸۰۰۰۰۰ مترمکعب در روز که در سال ۱۳۹۹ قرار است به آن برسد به حدود ۶۵۰۰۰ مترمکعب می‌رسد؛ یعنی ۵سال دیگر پارس جنوبی به اوج تولیدش می‌رسد و پس‌ازآن در طی ۱۵ سال کاهش میابد و به ۶۵۰۰۰ می‌رسد یعنی هیچ دیگر. چگونه می‌شود این کشور را اداره کرد؟ مگر اینکه کمپرسورهای قوی بر سر هر چاه بگذاریم که گاز را بمکد که غالباً ساخت زیمنس آلمان هستند. اگر به ما بدهند و ما پول داشته باشیم بخریم حداکثر تولید به ۴۰۰۰۰۰ متر مکعب می‌رسد.فقط ابعاد این از جهت امنیتی را ببینید در کشور چه اتفاقی می‌افتد. نه در مجلس بحث می‌شود نه در شورای امنیت ملی بحث می‌شود و نه نهادهای اطلاعاتی کشور نسبت به این مسئله پیگیری می‌کنند. یک فاجعه در شرف تکمیل است. دلیل چیست؟ قطر نحوه‌ی بهره برداریش با راهنمایی شرکت‌های خارجی چنان بوده که از لوله‌های ۹ اینچ در مقابل ۷ اینچ که ما استفاده می‌کنیم بهره برده و حفر افقی و تخلیه شدید نفت ما از حوزه‌های مرزی باعث بالا آمدن سفره‌های آبی شده است. پارس جنوبی ۴ طبقه دارد که در بعضی از فازها آب تا طبقه سوم بالا آمده است. یکی از فازها تا ۳ سال دیگر از مدار خارج می‌شود. به خاطر کارهایی که شرکت‌های نفتی در قطر کرده‌اند .این جنایت بزرگ را نه تنها به ما بلکه به بشریت کرده‌اند. این‌ها این گاز مورد نیاز بشر را در لایه‌های آبی مدفون کردند. این‌هاحقایق‌اند که من خدمتتان می‌گویم.

۲۰ سال بعد بحران انرژی در ایران خواهیم داشت
در یکی از گزارش‌ها گفتند معاون وزیر یا یکی از مسئولان گفته تا ۲۰۰ سال گاز داریم. ولی اطلاعات دیگر می‌گویند تا ۲۰ سال دیگر کشور در بحران گاز فرو می‌رود. تصور کنید شما فازی را به یک شهر متصل کرده‌ای و از مدار خارج می‌شود. شهر با مشکل کمبود گاز مواجه می‌شود ؛ یعنی نصف تهران مثلاً گاز ندارد.بحران امنیتی آن موقع است. این عدد ۱۵ که در برجام آمده من گاهی وقت‌ها به بحران انرژی که ۱۵ سال بعد دامان کشور را می‌گیرد، ربطش می‌دهم. بنابر این مسئله هسته‌ای و بحران انرژی را باید در ارتباط با هم قرارداد. ۱۵ سال بعد اتفاقات مهمی در کشور اتفاق می‌افتد. بنابر این شرکت‌های خارجی به بشریت خیانت کردند و گاز پارس جنوبی زیر آب مدفون شد.این در حالی است که ما هنوز از یکی از فازها که قطر دارد از آن نفت استخراج می‌کند، بهره‌برداری نکرده‌ایم. آمده‌ایم فازهای پشتی آن را برداشت می‌کنیم. این‌ها اشتباه نیست، این‌ها برنامه‌ریزی‌ شده است. این شرکت‌های خارجی که دشمن قسم‌خورده‌ی ما هستند دوباره دعوتشان می‌کنیم. مسئله‌ی ما اینجاست. عملکردشان در پارس جنوبی و سروش مشخص است. من با مرحوم دکتر سعیدی از طرف دفتر ریاست جمهوری رفتیم برای حقیقت‌یابی میدان سروش. دکتر سعیدی به شرکت شل گفت : شما پدر سروش را درآوردید. چرا این کار را کردید؟ ضربه‌ای که شل به سروش زد از لحاظ مهندسی اثبات‌شده است. نشسته بودند و لبخند می‌زدند. می‌گفتند اگر می‌خواستید بهتر کارکنیم باید بیشتر پول می‌دادید. دکتر سعیدی گفت: در قانون نفت و عرف نفت جهانی شرکت نفتی باید منافع نفتی طرف مقابل را رعایت کنید. و گرنه نباید امضا می‌کردید. شما به حرفه‌تان خیانت کردید. یکی از منابع نفتی دنیا را شما مسئله‌دار کردید. ایران شل را جریمه کرد که گفتند می‌دهیم ولی بعد که سر و صداها خوابید گفتند ما طبق قرارداد عمل کردیم و جریمه ندادند. این شرکت‌ها و این هم سابقه‌ی آن‌ها و ما دوباره داریم دعوتشان می‌کنیم ایران.

پاسخ بدهید

ایمیلتان منتشر نمیشودفیلدهای الزامی علامت دار شده اند *

*