ایران با داشتن ذخایر عظیم هیدروکربوری جهان، با گذشت بیش از یک قرن از نخستین استخراج و بهرهبرداری نفت در قلمرو خود، تا امروز به یک قرارداد جامع که زمینهساز پیشرفت دانش فنی کشور و سوقدهنده به حداکثرسازی ظرفیت اقتصادی میادین هیدروکربوری باشد، دست نیافته است. در این پژوهش ضمن نگاهی اجمالی به دانش و مدیریت آن، به عنوان شرط لازم انتقال فناوری، قراردادهای نفتی امتیازی، مشارکتی و خدماتی پیش و پس از انقلاب اسلامی، از نگاه مدیریت دانش واکاوی شدهاند. نتایج بهدستآمده، نشان میدهد قراردادهای امتیازی فارغ از رویکرد دانشی و بدون فراهم کردن بستر تحقق ابعاد و فرایندهای مدیریت دانش تنظیم شده و قراردادهای مشارکتی و خدماتی نیز به اختصار و بدون تأمین تضمینهای لازم، تنها زمینه ساز کسب دانش بوده و رویکردی به سایر ابعاد مدیریت دانش نداشته است. پس از انقلاب اسلامی، با وجود تحولات و پیشرفتهای شگرف دانش در چند دهۀ اخیر، شروط راهبردی برای تحقق ابعاد مدیریت دانش و توسعه دانش و فناوری در قراردادهای بیع متقابل به روشنی مطرح نشده است و در نسل سوم این قراردادها، بُعد اجرایی انتقال فناوری فقط در سطح آموزش نیروهای انسانی، آن هم نه به صورت مطلوب نمود مییابد.
فیصل عامری ۱؛ عباس کاظمی نجفآبادی۲؛ سیدمهدی میرفتاح۳ | |
۱دانشیار دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی | |
۲استادیار دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی | |
۳دانشجوی دکتری مدیریت قراردادهای بینالمللی نفت و گاز دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامۀ طباطبائی |
نشریه حقوق انرژی- بهار و تابستان ۱۳۹۷