سرگذشت صنعت نفت ایران از عصر اعطای امتیازات دوران قاجار آغاز میشود. در سال 1280 هـ.ش(1901م) امتیاز دارسی، با سوءاستفاده از فساد، ضعف و بیخبری زمامداران ایران، توسط دولت انگلستان دریافت شد. این قرارداد ننگین پس از امتیاز رویتر در زمان ناصرالدین شاه، بیمانند است. طی این قرارداد در تمام ایران به جز ایالات شمالی و غربی برای مدت 60 سال، امتیاز انحصاری اکتشاف، حفاری، استخراج، ایجاد خطوط لوله، تأسیسات صادراتی پالایشگاه و … با معافیت گمرکی برای واردات و صادرات و معافیت مالیاتی واگذار شد.
امتیاز دارسی، در اوایل کار از سوی طرفین قرارداد چندان جدی تلقی نشد و نکته جالب توجه این است که دارسی خود هرگز به ایران نیامد. اما عملیات حفاری از سوی او نخست در غرب ایران ـ نزدیک قصر شیرین ـ شروع شد و اولین چاه نفت «دو چاه سرخ» در عمق 507 متری در سال 1902م به نفت رسید. پس از چند سال که از اقدامات بینتیجه اکتشافی آن میگذشت امتیازداران درصدد برآمدند از ادامه کار صرفنظر کنند. اما بر اثر مساعدت و جسارت برخی از مدیران و مهندسان دارسی، پس از تلاشهای گسترده سرانجام در سال ۱۹۰۸م/ 1287 هـ..ش نخستین چاه در عمق360 متری و چاه دوم در عمق 307 متری در منطقه «نفتون» مسجد سلیمان به مخزن بزرگی از نفت رسیدند. پس از آن صاحبان امتیاز با قاطعیت بیشتری عملیات اکتشافی خود را ادامه دادند و با کشفیات جدیدنفت سرمایهگذاریهای گستردهتری در این باره ضرورت یافت.
این شرکت، نخست نام شرکت نفت بختیاری را برگزید و سرانجام در سال 1909 میلادی بنام شرکت نفت ایران و انگلیس تغییر نام داد. قابل ذکر است که در سال 1908 نفت در خاورمیانه برای اولین بار در ایران و در شهر مسجد سلیمان و بعد از آن در دیگر کشورهای خاورمیانه کشف شد.
در تیرماه 1329 از سوی مجلس شورای ملی، کمیسیونی متشکل از نمایندگان- برای تهیه طرحی به منظور استیفای حقوق مردم ایران و مطالعه لایحههای تحمیلی و امتیازات بیحساب و کتاب واگذارشده به استعمارگران علیالخصوص بریتانیا در زمان خیانت دربار قاجار به نام کمیسیون نفت انتخاب شد سپس پیشنهادی مبنی بر ملیکردن صنعت نفت از سوی یازده نفر از نمایندگان به رهبری دکتر محمد مصدق ارائه شد که به دلیل نداشتن امضای کافی طرح نشد کمسیون نفت در اسفند سال 1329 گزارش ملی کردن نفت را به مجلس ارائه نمود و این بار به دلیل فضای سیاسی انقلابی، در 24 اسفند در مجلس شورای ملی و در 29 اسفند1329 ملی شدن صنعت نفت در مجلس سنا به تصویب رسید.
نفت ایران هنگامی اهمیت بیشتری پیدا کرد که دولت انگلستان در پی محاسبات کارشناسان اقتصادی – سیاسی این کشور درصدد برآمد به طور مستقیمتری در این پروژه عظیم مشارکت نماید و آن خرید سهام دارسی بود این هدف تا جنگ جهانی اول حاصل شد و پس از آن دولت انگلستان خود مالک بیرقیب منابع نفتی عظیم ایران در بخشهای جنوب و جنوبشرقی شد. نفت ایران، نقشی قاطع در سراسر دوران جنگ اول جهانی در تأمین انرژی و سوخت لازم جهت ناوگان دریایی انگلستان داشت، به ویژه پس از جنگ اول جهانی بود که انگلستان درصدد برآمد نفوذ خود را در حوزههای نفتی ایران بیش از پیش مستحکمتر سازد و از ورود هر کشور و یا شرکت نفتی خارجی به این مناطق ممانعت به عمل آورد.
با توجه به ثروت عظیمی که از کشف و صدور نفت ایران عاید انگلیس میشد خیلی زود بر محافل داخلی کشور آشکار شد که قرارداد پیشین دارسی نمیتواند حقوق اقتصادی دولت ایران را تأمین نماید، بنابراین زمزمههایی به وجود آمد تا در مفاد این قرارداد تجدیدنظرهایی صورت گیرد. مسئله دیگر به کشورها و شرکتهای نفتی مربوط میشد که با توجه به نتایج اکتشاف دولت انگلیس در حوزههای نفتی ایران، که پس از این با نام شرکت نفت ایران و انگلیس از آن یاد میشد، درصدد برآمده بودند سهمی از این غنائم به دست آورند.
شرکتهای نفتی آمریکایی از جمله شرکتهایی بودند که از اواخر دوره سلطنت قاجارها در ایران فعالیتهایشان را در زمینه سهمخواهی از ایران آغاز کرده بودند. اما تلاش دولت شوروی در این باره اهمیت بیشتری پیدا کرده بود. این کشور که در سراسر شهرهای شمالی با ایران هممرز بود در یک روند رقابتآمیز با دولت انگلیس، خواهان نفوذ در حوزههای نفتی ایران بود. هرچند هدف اصلی دولت شوروی به دست آوردن امتیاز بهرهبرداری از نفت شمال ایران بود، اما از طرف دیگر نفوذ و تسلط بلامنازع رقیبش، یعنی دولت انگلیس را در حوزههای مهم نفتی ایران در جنوب کشور نیز برنمیتابید و پیوسته درصدد بود از دامنه اقتدار این کشور بر آن مناطق بکاهد.
بنابراین تا دهه اول سلطنت رضاشاه، افکار عمومی داخلی و خارجی به دلایل عدیده، درصدد کاستن از شدت تسلط و تملک انگلیس بر منابع نفتی ایران برآمده بودند. در پی چنین واکنشهایی بود که رضاخان، قرارداد اولیه دارسی را بیاعتبار دانسته و ملغی اعلام داشت.
پس از طی چندین مذاکره در سال ۱۳۱۲ش/ ۱۹۳۳م میان دولت ایران و دولت انگلیس قرارداد دارسی با تغییراتی جزئی و نه چندان با اهمیت بار دیگر تجدید و تمدید شد (قرارداد ۱۹۳۳، یا قرارداد ۱۳۱۲ (خورشیدی)، قراردادی بین دولت ایران و شرکت نفت ایران و انگلیس بود که در دوره رضاشاه پس از الغای قرارداد دارسی و عملاً برای تمدید مدت آن قرارداد منعقد شد. شخص رضاشاه پس از مذاکره با سر جان کدمن، رئیس شرکت نفت ایران و انگلیس، و هور سفیر بریتانیا در ایران این قرارداد را قبول کرد و مقامات دولت را وادار به تصویب آن کرد. مجلس شورای ملی نیز به اتفاق آرا آن را تصویب کرد. در این قرارداد شرکت نفت ایران و انگلیس همچنان به اکتشاف و استخراج و فروش منابع نفتی ایران، بدون هیچ الزامی به ارائه صورت عملکرد به دولت ایران، ادامه میداد. مدت قرارداد ۶۰ سال تعیین شد. قانون ملی شدن نفت که در سال ۱۳۲۹ تصویب شد این قرارداد را باطل کرد ولی پس از کودتای ۲۸ مرداد در سال ۱۳۳۲قرارداد کنسرسیوم جانشین آن شد. قرارداد کنسرسیوم قراردادی است که پس از کودتای ۲۸ مرداد بین دولت ایران و کنسرسیومی از شرکتهای نفتی بینالمللی برای بهرهبرداری از منابع نفتی ایران بسته شد. در این قرارداد که به «قرارداد امینی-پیج» نیز معروف شدهاست برخلاف قانون ملی شدن نفت ایران باز هم اکتشاف و استخراج و فروش نفت به دست شرکتهای خارجی سپرده شد و ایران به دریافت حقالامتیاز (با نام مبهم «پرداخت اعلام شده») اکتفا کرد. این قرارداد براساس اصل کلی پنجاه-پنجاه طرح شد. مذاکره کننده اصلی ایران در مسائل مربوط به این قرارداد دکتر علی امینی وزیر دارائی کابینه سپهبد زاهدی بود. بر اساس این قرارداد شرکت نفت ایران و انگلیس ۴۰٪، شرکتهای آمریکائی نیز ۴۰٪، شرکت شل ۱۴٪ و شرکت فرانسوی ۶٪ در منافع کار سهیم بودند.)و با توجه به اینکه این قرارداد پیش از آنکه آراء معترضین بر قرارداد پیشین دارسی را برآورده سازد به حفظ و استحکام هرچه بیشتر منافع دولت انگلیس معطوف بود، بنابراین از دید مخالفان، این قرارداد بیش از یک مانور سیاسی – اقتصادی تلقی نشد.
بدینترتیب علیرغم موضع مخالفتآمیز کشورهای علاقهمند به نفت ایران نسبت به قرارداد جدید دارسی در سال ۱۳۱۲ش/ ۱۹۳۳م، اعتراضات و مخالفتهای محافل داخلی در بستر جدیدتری شکل گرفت. اما با توجه به جو سرکوب و خفقانآوری که بر ایران عصر رضاخان حاکم بود این مخالفتهای داخلی مجال چندانی برای ابراز نیافت. ضمن اینکه دولت انگلیس در موازات حکومت رضاشاه با بهرهگیری از یاری مأموران اطلاعاتی بومی و خارجیاش در سرکوب مخالفان داخلی قرارداد تجدیدنظر شده دارسی سود میجست.
این روند که بیشتر به نوعی آتش زیرخاکستر شباهت داشت تا پایان سلطنت رضاشاه تداوم یافت و پس از عزل وی از سلطنت و جانشینی محمدرضا، خشم درونی نجاتیافته از جو خشونتآمیز پیشین، شعلهور شد و برنامههای گوناگون حکومت پیشین را به باد انتقاد گرفت که از مهمترین این موارد مخالفت با فعالیت شرکت نفت ایران-انگلیس و غارت ثروت طبیعی کشور توسط دولت انگلستان بود. با این حال تا هنگامی که نیروهای اشغالگر متفقین و در رأس آنها انگلستان در ایران حضور داشتند مخالفتهای داخلی، چندان تزلزلی در فعالیت شرکت نفت ایران – انگلیس در حوزههای نفتی جنوب ایجاد نکرد، هرچند اعتراضات وجود داشت.
از سوی دیگر کشورهای شوروی و آمریکا نیز هر یک به نوعی درصدد رخنه کردن در حوزههای نفتی ایران در بخشهای مختلف کشور برآمده بودند و به ویژه فعالیتهای گسترده نفتی انگلستان در جنوب ایران را مستمسک ورود خود و شرکتهای نفتیشان در حوزههای دیگر نفتی ایران قرار میدادند و از آنجایی که نفوذ انگلیس در ایران سد راهی عظیم جهت ورود آنها به ایران بود درصدد بودند از هر وسیله ممکن منافع این کشور در ایران را محدود سازند.
این دو کشور برای رسیدن به این هدف، حداقل از دو شیوه پیروی کردند که راه اول همان تلاش برای سهیم شدن در دیگر حوزههای نفتی ایران، به استثنای حوزههای نفتی مربوط به شرکت نفت ایران و انگلیس بود. اما از آنجایی که این روش در شرایط تسلط انگلیس و شرکت نفت ایران و انگلیس بر بخشهای مختلف ایران چندان کارآیی نشان نداد از روش دومی بهره گرفتند و آن توسل جستن به نیروهای بومی و ایرانی بود. بیشترین موضعگیریها در قبال مسئله نفت ایران و حوادثی که پیش روی آن قرار داشت در مجلس شورای ملی رخ نمود؛ هر چند در خارج از مجلس نیز، آرایش نیرو و جناحبندیهای متعدد سیاسی، اقتصادی در حال شکلگیری بود که هر یک از جریان سیاسی مورد علاقه خود پیروی میکردند.
پس از سقوط رضاخان، مجلس شورای ملی از شکل فرمایشی پیشین فاصله گرفته بود و تا حدّی آزادی عمل داشت. از جمله دلایل این امر شکسته شدن جوّ دیکتاتوری پیشین و موضعگیری جدّی کشورهای خارجی علاقهمند در امور سیاسی، اقتصادی ایران در مقابل همدیگر بود.
بنابراین هر یک از این کشورها درصدد پیشیگرفتن بر رقیب بودند. از سوی دیگر مجلس شورای ملی پس از سقوط رضاشاه، جانشین وی محمدرضا پهلوی را چندان مهم تلقی نمیکرد و جایگاه او را به حد فردی که لازم است فقط سلطنت کند، نه حکومت، تنزل داده بود.
بنابراین مهمترین ابزار اعمال سلطه انگلیس در شئون مختلف کشور، یعنی شخص شاه، قدرت در خور توجهی نداشت. به همین دلیل این کشور جهت تحکیم موقعیتش در ایران به قدرتیابی فائقه شاه در مقابل دیگر نیروهای دارای نفوذ و اقتدار داخلی نظیر هیأت دولت و بویژه مجلس شورای ملی نیاز مبرم احساس میکرد.
در مجلس شورای ملی که در واقع مرکز ثقل اصلی تحولات کشور به شمار میرفت و تصمیمات مهم و کلان کشور نظیر مسئله نفت در آن مکان حل و فصل میشد، نمایندگان، آرایش یکدستی نداشتند. گروهی بدون وابستگی به کشورهای خارجی گرایشهای صرف استقلالخواهی و وطنپرستانه را دنبال میکردند. گروهی از سیاستهای شوروی در ایران پشتیبانی میکردند. گروه سوم به سیاست انگلیس گرایش داشتند و از اهداف مختلف سیاسی- اقتصادی این کشور در ایران پشتیبانی مینمودند.
با این حال هیچ یک از گروههای سهگانه اخیر برتری قاطعی در مجلس نداشت و در صورت ائتلاف دو گروه بر ضد دیگری آرایش و تعادل نیروها به هم میخورد. غیر از این گروهها عدهای نیز هرچند گرایشهای استقلالخواهی داشتند اما جهت کاستن از نفوذ قدرتهای خارجی بالاخص شوروی و انگلیس بیمیل نبودند که پای قدرت دیگری مانند آمریکا نیز به میان کشیده شود تا در فشارهای این دو قدرت بر شئون مختلف کشور اندکی تخفیف حاصل آید.
با توجه به موضعگیری هر یک از این جناحها و احزاب در مجلس میشد ارزیابی کرد که ائتلاف گروههای استقلالخواه با طرفداران شوروی و مدافعان تز ورود قدرت ثالث (آمریکا) به ایران، برای مقابله با انگلستان چندان دور از ذهن نمینماید. بدینترتیب به نظر میرسید ائتلافی، هرچند بدون هماهنگی و نامتعارف، ضدانگلستان در عرصه سیاسی – اجتماعی ایران در حال شکلگیری است.
در چنین شرایطی بود که به ویژه مجلس شورای ملی طی سالهای ۱۳۲۳-۱۳۲۷ قوانینی در جلوگیری از واگذاری امتیازات نفتی به کشورهای خارجی تصویب کرد و در همان حال دولت انگلستان که به درستی بر این باور قرار گرفته بود که منافع (البته نامشروع) عظیم نفتیاش در جنوب و غرب ایران با خطرهای جدی مواجه شده است، درصدد چارهجویی برآمد.
قرارداد الحاقی نفت (قرارداد گس-گلشائیان یا «قرارداد الحاقی»، قراردادی است که در تاریخ ۲۶ تیر ۱۳۲۸ بین دولت ایران و نمایندگان شرکت نفت انگلیس و ایران به عنوان ضمیمه قرارداد ۱۹۳۳ امضا شد. بر اساس این قرارداد شرکت نفت تعدیلاتی در مبالغ پرداختی به ایران را میپذیرفت. نام قرارداد از نام دوتن از مذاکره کنندگان یعنی سر نویل گس (از مقامات شرکت) و عباسقلی گلشائیان (وزیر دارائی ایران) گرفته شدهاست. این قرارداد به تصویب مجلس شورای ملی نرسید و به جای آن قانون ملی شدن نفت ایران تصویب شد.) (که اندکی بعد با نام قرارداد گس-گلشائیان هم مشهور شد) مهمترین طرحهای بریتانیا برای حفظ و تحکیم موقعیتش در سرپلهای عظیم نفتی ایران در جنوب و غرب کشور بود.
]]>