مطلب زیر مقدمه ای بر قراردادهای بلندمدت گاز است که البته در آینده به صورت تکمیلی در اختیار علاقمندان قرار خواهد گرفت.
همانگونه که پیش از این نیز بیان شد، گاز بازار جهانی ندارد و بیشتر به صورت منطقهای معامله میشود. روشهای گوناگونی برای قیمتگذاری گاز طبیعی تعریف شده است که البته برخی از این روشها، استفاده چندانی ندارند:
1- قیمتگذاری بر اساس هزینه[1] : در این روش قیمتگذاری بر اساس هزینه تمام شده گاز در سر چاه انجام میشود که تا سالهای قبل از دهه 1960 رایج بود. قیمتهای پایین گاز در این زمان یکی از ویژگیهای بازار گاز بود زیرا در آن دوران، گاز عرضه شده عمدتا گازهای همراه نفت بوده است (خالقی، 1385: 2 به نقل از نوبخت و مرعشی، 1388: 31)
2- قیمتگذاری بر اساس ارزش[2]: در این روش قیمت گاز در نقطه احتراق در ارتباط با هزینه بهترین سوخت جایگزین (به طور معمول تولیدات محصول از تقطیر نفت خام) قرار میگیرد. به دلیل تمیزتر بودن و سهولت بیشتر، دسترسی به گاز نسبت به نفت کوره و سایر فرآوردههای میان تقطیر، باید قیمت تعیین شده بالاتر از قیمت نقطه احتراق تعیین شود. مفهوم برابری قیمت در نقطه احتراق مبنای بسیاری مذاکرات در دهه 1970 بود. (خالقی، 1385: 2 به نقل از نوبخت و مرعشی، 1388: 32)
3- قیمتگذاری بر اساس برابرسازی[3]: این مفهوم بر اساس این نگرش که «انرژی صرفنظر از هر شکلی انرژی است!» تعریف شده است. در این دیدگاه ارزش حرارتی هر حامل انرژی یک ارزش یکسان دارد که این نظریه خوشبینانه است و تغییرات قیمت نفت و گاز در این مفهوم گفته شده هیچگاه تحقق نیافته است.
4- قیمتگذاری بر اساس معادل قیمت سر مرز[4]: بر اساس این مفهوم کلیه گاز وارداتی- صرفنظر از منبع عرضهکننده- در نقطهای که وارد شبکه خط لوله میشود دارای قیمت یکسانی خواهد بود.
5- قیمتگذاری بر اساس هزینه جایگزینی[5]: در حال حاضر کلیه مفاهیم قیمتگذاری بر اساس برابری و نت بک، نفت خام، تولیدات نفتی و گاز تولید داخلی را به عنوان سوخت جایگزین گاز وارداتی و در واقع به عنوان قیمت مبنا برای انرژی در نظر میگیرند. (خالقی، 1385: 2 به نقل از نوبخت و مرعشی، 1388: 32)