آسیب شناسی طولانی شدن روند طراحی و تصویب قراردادهای نفتی جدید (IPC) و عدم شکل گیری اجماع مناسب پیرامون این قرارداد، ریشه در دو نکته اساسی و اختلافی ما بین موافقان و منتقدین این قالب قراردادی دارد هر چند هر دو گروه از دلسوزان کشور و صنعت نفت هستند ولی تا زمانی که این دو نکته رفع نشود، همچنان شاهد عدم اجماع مذکور خواهیم بود:
- نکته اول) تکیه به توان داخلی و اعتماد به نیروهای داخلی
- نکته دوم) بدبینی یا خوشبینی به شرکتهای بین المللی
در واقع، اختلاف نظر موجود در قراردادهای نفتی جدید، در نوع رویکرد است! این دو رویکرد به صورت اجمالی توضیح داده می شود:
- منتقدین، توان داخلی کشور را به اندازه ای میدانند که بخش عمده فعالیت های تولید و بهره برداری از میادین نفتی به آنها واگذار شود و از سوی دیگر بر این باورند که اعتماد به شرکتهای بین المللی، صرفاً سلطه آنها را بر نفت کشور و منافع آن بیشتر میکند و اهداف جانبی نظیر انتقال و توسعه فناوری، تولید صیانتی و … را نیز به دنبال نخواهد داشت. با این رویکرد، انجام اصلاحات واژگانی، تغییر عبارات و اصطلاحات و تطبیق آن با قوانین کشور و مواردی از این دست، تامین کننده نظر منتقدین نخواهد بود چرا که همچنان همان رویکرد مقابل را بر قالب و ساختار قرارداد حاکم میدانند!
- موافقین ساختار قراردادهای نفتی جدید بر این باورند که این قالب قراردادی با وضعیت موجود بازار نفت در ایران و جهان و همچنین حضور رقبای جدی برای سهم نفت ایران، انگیزاننده خوبی برای جذب سرمایه گذاری خارجی خواهد بود، ضمن اینکه ظرفیت کافی برای ایجاد بستر تولید صیانتی و انتقال فناوری در صنعت نفت را داراست. این رویکرد، نشانگر این است که موافقین این ساختار، توانمندی داخلی کشور را در صنعت نفت برای توسعه بهینه میادین نفتی ناکافی دانسته و معتقدند در شرایط موجود برای حفظ منافع ملی می بایست از توانمندی و سرمایه گذاری شرکت های بین المللی استفاده شود و این امر نیاز به انگیزاننده ها و مشوق های مناسبی (در مقایسه با رقبا) دارد که قراردادهای بیع متقابل، نمی توانست چنین زمینه ای را فراهم سازد.