مطالعات نشان میدهد توسعه اقتصادی در عموم کشورهای غنی از منابع طبیعی در مقایسه با کشورهای دیگر، بسیار کمتر است. توجیه چرایی وقوع چنین پدیدهای در علوم مختلف اقتصاد، جامعه شناسی، علوم سیاسی و … همواره محل بحث بوده است. مطرح شدن مفاهیمی نظیر «نفرین منابع طبیعی»، «دولت رانتیر» و … تنها نمونههایی از گستره دانشی شکل گرفته حول بررسی چنین پدیدهای بوده است.
عموم بررسیها و اظهارنظرهای انجام گرفته پیرامون چرایی ضعف این کشورها در امر توسعه، گویای این واقعیت است که مدیریت و حکمرانی منابع طبیعی است که زمینه بهرهگیریهای مناسب از آنها را در راستای امر توسعه فراهم میسازد. توسعه مبتنی بر منابع طبیعی از مباحثی است که همواره محل مناقشه فعالان حوزه اقتصاد و توسعه بوده و هنوز هم فرجام مشخصی بر این نزاع کلامی تعیین نشده است ولی میتوان گفت، استفاده نامناسب و غیرهدفمند از منابع طبیعی همیشه از سوی سیاستگذاران و مجریان برنامههای توسعه نهی شده است. ناگفته پیداست که ارزش منابع طبیعی محدود به ارزش اقتصادی آنها نبوده و استفادههای سیاسی و اجتماعی از این منابع نیز محل تامل جدی است. در تمام سطوح محلی، ملی و بینالمللی، بازیگران در رقابت برای دسترسی، کنترل و کسب سود از منابع طبیعی هستند. اینکه چگونه این رقابتها ادامه مییابد و مرتفع میشود و چه کسی نهایتاً از آنها سود میبرد، در قلب حکمرانی منابع طبیعی قرار دارد.
طی سالهای اخیر، حکمرانی منابع طبیعی – که البته یکی از مفاهیم چند بُعدی، پیچیده و انتزاعی است- مورد توجه بیشتری از جانب موسسات و سازمانهای بینالمللی بوده است به گونهای که برخی از این موسسات با طراحی شاخصهای چندگانه و بررسیهای تخصصی در کشورهای مختلف برخوردار از منابع طبیعی (اعم از نفت و گاز، ذعال سنگ، مس، الماس و …) سعی در اظهارنظر و رتبهبندی توانمندی این کشورها در زمینه حکمرانی منابع طبیعی داشتهاند. هر چند برخی معتقدند این موسسات از ابزارهای شاخصگذاری و رتبه بندی به دنبال منافع فردی و ملی خویش هستند و اهداف خاصی را دنبال میکنند ولی اطلاع از این شاخصها به منظور طراحی شاخصهای ارزیابی مناسب بومی، خالی از لطف نخواهد بود.