بیع متقابل مرسوم ترین نوع قراردادهای نفتی بعد از انقلاب اسلامی در ایران است که البته همواره با انتقاداتی از سوی صاحب نظران روبه رو بوده است. در ادامه به برخی از این انتقادات و نظرات مخالف و مدافع در این نوع قراردادها پرداخته می شود.
1- با وجود اینکه احتمال وجود نفت در ایران بالاست ولی شرکتهای خارجی «حق ریسک» میگیرندکه در محاسبه هزینه ارائه خدمات و سرمایهگذاری لحاظ میشود و مبلغ آن خصوصاً در حوزههای مشترک، بالا است.
پاسخ: به طور کلی ریسک به دو عامل سرمایهگذاری و احتمال عدم موفقیت پروژه باز میگردد؛ اما تثبیت بیش از پیش موقعیت ایران در سطح جهان و نیز سیاستهای تنشزدایی دولت، اعتبار بینالمللی کشور را ارتقاء داده و طبق گزارشهای رتبه بندی صندوق بینالمللی پول، کاهش درجه ریسک سرمایهگذاری در ایران اعلام شده است. در نتیجه مسلماً در برخی از موارد حق ریسک پرداختی به طرف خارجی باید کمتر از گذشته باشد. در مورد ریسک دوم نیز، هر دلیلی که منجر به عدم تولید از میدان مذکور شود بازپرداخت سرمایهگذار را به تعویق میاندازد. برای روشنتر شدن شدن مطلب باید گفت که توسعهدهنده میدان نفتی با چهار نوع ریسک عدم موفقیت پروژه مواجه است:
ریسک اول، ریسک مخزن است؛ یعنی پیمانکار باید به هدفهایی که تضمین کرده برسد. مثلاً تضمین کرده به 160 هزار بشکه دست پیدا کند، حال اگر مخزن جواب ندهد و به جای 160 هزار بشکه 100 هزار بشکه تولید شود، بلافاصله 60 درصد از کل بازپرداخت پیمانکار قطع میشود.
ریسک دوم، ریسک ضروری است؛ یعنی اگر میدان با بمباران، زلزله و یا هر اتفاق دیگری مواجه شود باز پرداختی به پیمانکار صورت نمیگیرد، حتی اگر 99 یا 100 درصد کار انجام شده باشد.
ریسک سوم، ریسک قیمت تمام شده کار است مثلاً در دارخوین سقف هزینه مورد توافق 548 میلیون دلار تعیین شده، حال اگر به هر دلیلی هزینه کار به 600 میلیون دلار برسد، فقط 548 میلیون دلار از آن بازپرداخت میشود ولی اگر هزینه تمام شده کمتر باشد شرکت ملی نفت، مجاز به باز پرداخت رقم کمتر است.
ریسک چهارم: ریسک چهارم، ریسک زمان است، یعنی اگر قرار باشد مرحله اول دارخوین 34 ماهه تحویل داده شود آنگاه طولانی شدن این دوره، نرخ بازگشت سرمایه شرکت خارجی را کاهش میدهد.
2- طول دوره قراردادهای بیع متقابل بسیار کوتاهتر از عمر میدان است و این امر تطابق لازم برای منافع پیمانکار و کارفرما را تضمین نمیکند و منجر به بالا رفتن احتمال تولید غیرصیانتی میشود.به همین خاطر در مورد میدان دارخوین قرارداد بیع متقابل دو مرحلهای به امضا رسید که اجرای مرحله دوم منوط به اجرای مرحله اول شده است.
پاسخ: قراردادهای بیع متقابل به گونهای طراحی شده که شرکتهای نفتی طرف قرارداد، هیچ نقشی در عملیات تولیدی طرحها نداشته و از زمان تولید مخازن و رسیدن به اهداف تعیین شده، طرح به تحویل بهرهبرداران ایرانی میرسد. و این کارشناسان داخلی هستند که با دانش فنی روز، بهترین روشها را جهت تولید صیانتی به کار میبرند. البته پیمانکار در طول دوره توسعه میدان، تحت مدیریتی مشترک با طرف ایرانی، برای رسیدن به اهداف طرح، منطبق با برنامه تولید صیانتی از مخزن تلاش میکند. کسانی که شرکتهای نفتی را به حضور دراز مدت دعوت میکنند نسخهای در جهت حذف نیروهای داخلی از فرآیند حاکمیت بر تولید میپیچند که به هیچ وجه به صلاح کشور نیست.
سایر انتقادات:
3- در این قراردادها هرچند تکنولوژی سخت افزاری منتقل میشود اما به دلیل کوتاه بودن دوره قراردادها انگیزه برای انتقال تکنولوژی نرم افزاری و مهارتهای مدیریتی نسبت به قراردادهای مشارکت در تولید کمتر است. حجم و سطح پایین آموزش، به علاوه ضعف در شیوههای مدیریتی به روز و کارآمد در اداره امور نیروی انسانی و آموزش دیدگان موجب پیوستن نیروهای جوان مستعد آموزش دیده به سازمانهای خارجی میشود.
4- ضعف در نظارت مستمر، دقیق و پویا بر روی سرمایه گذار خارجی به خاطر اهمیت سرعت اجرای کار (سرعت زیاد در ارائه خدمات موجب میشود که کیفیت کار فراموش شود).
5- سرمایهگذاران خارجی برای شرکت در این قراردادها بیرغبت هستند چراکه این قراردادها از نظر صنعت بینالمللی نفت ناشناخته هستند. این امر باعث شده که برخی میادین به پیمانکاران ناتوان سپرده شود و تکنولوژی جدید بهکار گرفته نشود و در بهره برداری از برخی میدانها تأخیر ایجاد شود.
6- در بیع متقابل ریسک کاهش قیمت نفت بر دوش شرکت ملی نفت ایران است. به عبارت بهتر اگر قیمت نفت کاهش یابد، ایران ملزم به بازپرداخت تعداد بشکه نفت بیشتری به سرمایه گذار خارجی است. و این امر به تضمین بازگشت سرمایه شرکت خارجی حتی در صورت به نتیجه نرسیدن پروژه، در فرمول بیع متقابل باز میگردد.
7- بیع متقابل برای تولید کالاهایی مناسب است که نگرانی بابت بازار آن باشد ( اتوموبیل) چراکه همان شرکتی که تکنولوژی تولید را میآوردخودش هم در واقع خریدار محصولات تولیدی است و به این طریق زمینه صادرات و بازاریابی کالاها بوجود میآید. اما این قراردادها برای نفت مناسب نیست چون نفت همیشه بازار داشته است.
8- نادیدهگرفتن ظرفیتهای داخلی در پیمانکارهای فرعی: در قراردادهای بیع متقابل سهم 30 درصدی برای استفاده از امکانات داخلی پیشبینی شده است که ناچیز است و به علاوه دستور العمل روشنی ندارد یعنی مشخص نیست که شامل چه امکاناتی است(خرید کالاها، اجاره ماشینآلات، استخدام کارگر ساده، بکارگیری متخصصان).
9- از آنجا که پیمانکار تنها امور سفارش شده را انجام میدهد ممکن است توجهی به مشکلات پس از تحویل میدان نداشته باشد. خصوصاً در میادینی که فرآیند توسعه آنها طولانی است.
10- از آنجا که میزان سود مؤثر در قراردادهای بیع متقابل ثابت است، پیمانکار انگیزهای برای افزایش ظرفیت تولید ندارد. برای رفع این نقیصه شرکت ملی نفت سیستم پاداش و تنبیه را به قراردادهای جدید افزوده است.
11- قراردادهای بیع متقابل فقط بعضی از بخشهای صنعت نفت و گاز را پوشش میدهد. مثلاً در اکتشاف یا در مورد میدانهای کوچک کارایی ندارد.
12- نرخ بهره متعارف در دنیا 4 تا 5 درصد است ولی در این قراردادها 15 تا20 درصد میباشد.
13- مشخص نبودن سهم تولیدی پیمانکار برای محاسبه سهمیه مقرر ایران توسط اوپک.
سایر دفاعیات:
1- نوع قرارداد منعقد شده با شرکتهای خارجی توسط قانون مشخص میشود و دولت فقط مجری طرح است.
2- در این قراردادها کل ریسک توسط سرمایهگذار خارجی به عهده گرفته میشود.
3- از جمله مهمترین انگیزههایی که قانونگذار و دستگاه اجرایی را به سوی قراردادهای بیع متقابل سوق داد عدم اطمینان نسبت به بازپرداخت تعهدات ناشی از قراردادهای سرمایهگذاری از محل منابع خارجی بود.
4- کمبود منابع ارزی: اگر منابع ارزی کافی وجود داشت میتوانستیم با برگزاری مناقصههای بینالمللی با بهترین قیمت، از فنآوری روز جهان توسط منابع ارزی کشور بهرهمند شویم. اما اکنون باید به روشهایی غیر از پرداخت نقدی برای احداث پروژهها اندیشید.
این روشها عبارتند از:
الف- استقراض: این روش اگر با نرخ بهره پایین و به صورت بلند مدت باشد خوب است اما به علت درجه ریسک بالای ایران اولاً تخصیص وام با مشکلات فراوان صورت میگیرد، ثانیاً نرخهای بهره با سود حاصله از منابع نفتی تناسب ندارد.
ب- عرضه اوراق مشارکت ارزی در بورسهای جهانی: از آنجا که بازپرداخت سود این اوراق از همان سه ماهه اول است، انتشار آن برای شرکت ملی نفت ممکن نیست. و چنان چه سود به هنگام بهرهبرداری طرح پرداخت شود دیگر انگیزهای برای خرید این اوراق وجود ندارد.
ج- استفاده از اعتبار شرکتهای فراملیتی نزد نهادهای مالی و همچنین منابع مالی و امکانات فنی این شرکتها: در این روش که همان قرارداد بیع متقابل است کشور به عنوان کارفرما قادر است تا باز پرداخت را به انجام به موقع طرح، کیفیت انجام طرح و رعایت تمامی بندهای قرارداد مشروط کند یعنی شرکتهای خارجی انگیزه کافی برای سرعت عمل دارند و در صورت نقض هر قسمت از قرارداد، هزینه آنرا پرداخت خواهند کرد.
با تشکر از آقایان پاک ذات و نیکوگفتار (دانشجویان دکتری مدیریت قراردادهای نفت و گاز)، برای ارائه این مطلب.
www.icmstudy.ir